درد دل نامه!

میخواهم با بابایم حرف بزنم!

درد دل نامه!

میخواهم با بابایم حرف بزنم!

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلام باباجون!

الان باید نحو بخونم اما یکی دو ساعتی هست که دارم اخبار میخونم.خوندم که آتش بس یمن رو شکستن.خیلی جالبه همین چند روز پیش بود که تو صفحه اول خبرگزاری فارس دیدم نماینده آمریکا و عربستان با یه ژست متمدنانه داشتن از لزوم آتش بس حرف میزدن.البته ازین جالبترم دیدم.آدم از گرگایی که برای جلوی دوربین ها کت و شلواراشونو از تو کمد درمیارن میپوشنو مصاحبشونو میکنن ، انتظار هر لحظه دریدن داره اما گویا باید گستره ی انتظاراتمونو بیشتر کنیم!حداقل دیگه به کسی نمیگیم شما دیگه چرا؟من از شما انتظار فلان کارو نداشتم...

مثلا همین چند دقه پیش که تو اخبار خوندم آقای عراقچی گفتن نخستین پیشنویس توافق رو بر اساس توافقمون تو لوزان نوشتیم تعجب نکردم که ای آقاااا ، مگه شماها بعد لوزان نگفتین هیچ چیز الزام آوری نیست و جلوی موضعگیری رهبری رو گرفتین؟حالا لوزان شده چارچوب و قانون اساسی توافق اصلی؟دولت راستگویان  هم مگه دروغ میگه؟

نه باباجون!اتفاقا بنظر من خوبه آقای رییس جمهور طی بیانیه ای اسم دولتشون رو به دروغگویان یا دولت شعار تغییر بدن.دومی بهتره بنظرم چون رویکرد عملی دولت رو هم داره نشون میده.کتاب نوشتن بابا جون " راز آنچه مرقوم نموده اند..." . یعنی انقدر قشنگ دروغ میگه جناب رییس جمهورمون که از یه طرف حضرت آقا بخاطر دستیابی به آنچه مرقوم نموده اند بهشون تبریک میگن  از یه طرف انقدر دروغشون شیکه که باید بخاطرش کتاب نوشت!!!

خوبه باباجونم وبلاگ معروفی ندارم یا آدم مشهوری نیستم وگرنه حتما وبلاگم به سرنوشت روزنامه های کثیرالانتشار غیر همسو با دولت دچار میشد.من تازه این وبلاگو باز کردم نمیخوام به این زودی توقیفش کنن!البته بدم نیستا.بعد کلی پز میدم که بعله من همچین آدم مهم وبلاگ توقیف شده ای هستم.

باباجونم پس چرا معلم اخلاق یا مشاور برام نمیفرستین؟

یا علی باباجون عزیزم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۱۴
فروغ السادات سیدی

سلام باباجونم.داشتم وبلاگی رو میخوندم که یادم اومد منم وبلاگی دارم که روزهاست ازم بیخبره.همینطور که من یادم رفته اینجا بنویسم شما هم یادتون رفته به من فکر کنید؟آخه حدیثی شنیدم فکر میکنم از امام رضا علیه السلام که گفته بودن اگر میخواید بینید ما چقدر دوستون داریم به دل خودتون نگاه کنید.اما باباجونم استاد فروزش میگفتن شما جان عالم هستید یعنی شما هستید که باعث زنده بودن این عالم هستید.چیزی قریب به همین مضمون بود.باباجون خدا از آدم ها غافل میشه؟منظورم در حد روزی مادی دادن و اینا نیستا.منظورم دیدن واقعیه.منظورم تو مسیر هدایته.یعنی خدا ما رو بذاره ته صف دیگه نخواد هدایتمون کنه.یعنی مثلا 20 روز 30 روز اتفاقایی که تو زندگی آدم میفته الکی باشه.فک کنم الان فهمیدم اینکه تو اون آیه میگه فلان آدما خودشونو فراموش کردن و خدا هم اون ها رو فراموش کرد فکر میکنم ،یعنی چی.راجع به آدم خیلی بدا که حتما صدق میکنه.مثلا بنظرم الان نتانیاهو رو خدا ولش کرده به حال خودش.شایدا.مثلا.اما برا بچه مسلمونا هم این اتفاق میفته؟برا بچه مومنا؟من مومن حساب میشم؟

باباجون من دوس دارم موفق بشم.فاطمه هم.خودتون کمکمون کنید

باباجونی من خیلی ناراحت میشم اگر قرار باشه تمام عمرم خوابم زیاد باشه و هیچوقت خوب نشم

نمیدونم اینکه برم خونه ی خودم شرایظ بهتر میشه نظر درستیه یا نه چون همین الان عمر من داره میره و من باید حتما یه بهره ای ازش برده باشم دیگه مگه نه؟

باباجون با این لجبازی ملکه شده و اجبارگریزی چه کنم؟

میخوام بامید خدا با مشاوره حوزه علمیه تماس حاصل بفرمایم.باید کمر به درست کردن اخلاق های بدم ببندم

یاعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۲۲
فروغ السادات سیدی