آغاز خوب بودن!
سلام بابا
از امروز با امید به فضل خدا فقط، می روم دنبال درس خواندن توی نمازخانه ی بیت امام.احساس می کنم وقتی با مادردم نرم نیستم نمیتوانم به بچه ها چیزی یاد بدهم.چطور به آن ها بگویم مهربان باشید در حالیکه خودم احساس قصاوت قلب دارم؟تجربه ی رفتار مومنانه با مادرم را از بعد طرح ولایت ، بعد 36 روز پالایش در جوار امام مهربانی ها هنوز به یاد دارم.برایم اتمام حجت شده که مهم نیست چقدر طرف مقابلم بداخلاقی کند همه چیز وابسته به رفتار من است.اگر من بخاطر خدا خوب باشم دیگران هم خوب میشوند.شاید این از سنت های خداست..
راستی بابا شما که چندین برابر دخترتان عمر کرده اید و همه ی تاریخ را هم میدانید بنظرتان از جمله ی زیر مسخره تر هم در تاریخ گفته شده است؟
درس کربلا برای ما درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین است !
از این یکی جمله هم خیلی خوشم می آید:
میدانید توافق ژنو یعنی چه؟
یعنی تسلیم قدرت های بزرگ در برابر ملت ایران
به قول خواهرم خوب کوفتیست.مخصوصا با آن همه تشویق مردم حاضر،مخصوصا با آن لحن حماسی گونه ی خطبه خوان
نمی دانم این ها را که می شنوید می خندید یا گریه می کنید؟
آجرک الله یا صاحب الزمان